گربه همه عمرخویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دم است باقی ایام رفت
یکّه بودنم...بستگی نداشتن به دوستانی خوب...شعله گکی در خود بودن...سرفروبردن درلاک خویش وبی دوست زندگی کردن ـ مگر مهدی که همه جا وجای همه برایم دوست بوده و هست ـ و ژرفنای سکوت ونارسایی کلام، پیوسته بهانه هایم بوده اند برای گریز...گریز از جمع. تا امروز که ناگزیر زبانم بند می آید و صدایم بر نمی آید.و تلّی ازسیاهی و خاموشی در جانم انباشته شده است.اکنون مانده ام و حسرت ایامی که سپری شدند بی دوست... منت دار همه دوستانی هستم که سرشارم کردند از احساساتی متفاوت و به یادماندنی.
دیشب چنین در احوال وروزگارم تامل میکردم که خواب هوشیاری ازسرم ربود...وکابوسی دهشتناک به جایش نهاد.
شهد این پندار که دوستانی چنین خوب و نازنین پیدا کرده ام آمیخته در رویایی تلخ ...معجونی از افکاری پریشان برایم ساخت که امروز دستم را به قلم بردم.هرچند از محتوای این کابوس که بیابانی برهوت بود وناتوانی ِبزرگ ِمن... سخنی نمی گویم اما تردید ندارم، پیامش این بود که علی رغم میلم نتوانستم در برابر آنهمه خوبی دوستانم کمترین کاری کرده باشم. پیامش این بود که دوستان، بسیاری از لحظات را با بزرگواری خودشان تحمل کردند.
پی نوشت: جای محسن و ایرن.آرش وسامان. احسان و رویا.حامد وموناهیشکی.مرتضی و رضافتوحی عزیز خیلی خیلی خالی بود.
سلام
رولی عجیب شدی!
این روزها به واسطه ی آخرین کتابی که به پیشنهادت خوندم خیلی به فکرت بودم...
اگر فرصتی بود می حرفیم...
سلام رولی...
پدر کجاست که باران دوباره برگردد؟
ما به اندازه ی کافی اسباب زحمت هستیم وقتی خونه ی مهدی برامون صبحانه درست می کنی...
در ضمن تو چرا کتاب نمی نویسی؟این واقعن برام سواله!
سلام عزیز
دوستان به جای ما...
در این قحطی رفاقت داشتن دوستی مثل شما برکت است برای ما..
ما اگر می دانستیم زحمت دادنمان به شما باعث آپدیت به این زیبایی می شود هر آخر هفته می یومدیم خونتون....
گذشته از شوخی ممنون به خاطر مهمان نوازی و این همه لطف
منم افتخار می کنم به داشتن چنین رفیقای گلی
سلام عزیزم ... خب راستش من دیشب پستتو خوندم اما از اونجایی که شما خیلی با کلاس نوشتی ترسیدم یه کامنت معمولی بذارم برات ... خب واقعا خیلی بهمون خوش گذشت ... و واقعا ممنونم بابت تموم محبت ها و لطف هایی که تو و علی عزیز بهمون داشتین ... فقط حالا که انقدر خوشحالت کردیم با اومدن و بودنمون، کی دوباره بیائیم خونتون !؟ ...
دکولته بانو جان !
یعنی الان این کامنت غیر معمولیه ؟!!
اولن : خوب می نویسی پسر ... خیلی خوب ...
دومن : انقد لی لی به لا لا مون نذار بچچه !
سومن : خیلی مخلصیم و ایضن ارادتمدار !
چهارمن : دوستی تو هم غنیمت معرکه ایه ...
پنجمن : تو کجا بودی تا حالا ؟!!
چقدر خوب خودتو واکاوی میکنی
شما که این همه دوست گل و خوب داری خوشبحالت
دلم نبودنت را تاب آورده است.......
تا امروز....!!!!!!!!!
باور می کنی.......؟؟؟؟؟؟؟؟
این منم
که سالهاست
گونه های شیشه ای ات را
بوسه باران می کنم
و لبخندهایت را
قاب می گیرم از
پشت پلک های ترم.....!!!!!!
بوسه هایم را ببخش
اگر همیشه
طعم انتظار می دهند..........!!!!!!!!!
روز همه ی مردها مبارک
بازگشتتون بعد از مدتها ، خوشحالم کرد........منتظر قلم شیواتون هستم ........!!!!!!!
سلام عزیز روزت مبارک
جای پیشی خالی نباشه!
حاج آقا مهدی هم کابوس زیاد می بینه تو خوابم واسه خودش قصه تعریف می کنه بیا و ببین! از من می پرسی می گم مال شام سنگینه! چیه هرشب هرشب استانبولی و میرزاقاسمی و اوملت هفت رنگ؟!
راستی اولش گرَ به رو خوندم گُربه هنگ کردم، بعد کلی خندیدیم از کار خودم!
یه چیزی بنویس پسر ...
دلمون تنگیده خب بنویس دیگه...........
قشنگ بود !
این عکس تون که به عنوان آواتار گذاشتین خیلی تیره است !
من آپم
بیا
خب یه بار دیگه محض رضای خدا و خودت دعوتمون کن که حداقل یه آپدیت دیگه ازت ببینیم ... هوم؟ !!!
خدا پرسید : می بری یا می خوری؟
و من گرسنه پاسخ دادم می خورم . . .
چه می دانستم که لذت ها را می برند
و حسرت ها را می خورند ! ! !
http://upload7.ir/images/32847768856023978464.jpg
دوستان عزیز این عکس را حتما ببینید تا دوستان خوب و بد رو بشناسید