-
واکاوی یک رویا
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 00:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA گربه همه عمرخویش با تو برآرم دمی حاصل عمر آن دم است باقی ایام رفت یکّه بودنم...بستگی نداشتن به دوستانی خوب...شعله گکی در خود بودن...سرفروبردن درلاک خویش وبی دوست زندگی کردن ـ مگر مهدی که همه جا وجای همه برایم دوست بوده و هست ـ و ژرفنای سکوت ونارسایی کلام، پیوسته بهانه هایم...
-
شب امتحان
جمعه 29 بهمنماه سال 1389 23:33
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA معین زله شده بود از اینکه هر شب و هر روز باید شاهد جر و بحث بابا و مامان باشه. اشک تو چشم هاش جمع شده بود. پتو رو کشید روی سرش و سعی کرد صدای هق هق گریه ش بلندتر نشه. اما مهسا بیدار شده بود. مهسا: داداشی الان خدا بیداره؟ معین: مگه نگفتم بگیر بخواب؟ خشونت کلامش و صدای معصومانه...
-
مرد
جمعه 22 بهمنماه سال 1389 22:05
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 و در پشت حماسه های پر نخوت مردی تنها بر جنازه خود می گرید. (احمدشاملو) با چشمانی یکپارچه خون در را گشود. گونه های سرخش در هوای طوفانی و برفی به کبودی می زد و گویی که می خواست با نعره ای گلودر آسمان را بر سر دنیای لعنتی آوار کند. در به دیوار اصابت...
-
متخصص حلق و بینی
جمعه 15 بهمنماه سال 1389 20:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA که زمین از این گونه حقارت بار نمی ماند اگر آدمی به هنگام دیده حیرت می گشود. (احمدشاملو) Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA سال 2100 بیمار شماره 11 به جهت هفت ثانیه تاخیری که داشت، مجبور شد تا ساعت هشت شب منتظر بماند تا همه بیماران ویزیت شوند. دکتر درست راس ساعت او را...
-
سیگاری
جمعه 8 بهمنماه سال 1389 17:57
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA باتلاق تقدیر بی ترحم در پیش و دشنام پدران خسته در پشت ... (احمد شاملو) من با مادرم زندگی می کنم و تنها مشکلی که دارم اینه که سیگار رو باید بیرون از خونه بکشم. اولین سیگار روزانه برای هر سیگاری خیلی عزیزه. و من اولین نخ سیگارم رو دم در می کشم و غالبا روزهام، با دیدن پسربچه...
-
شهر اموات
جمعه 1 بهمنماه سال 1389 19:51
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 باری دل در این برهوت دیگرگونه چشم اندازی می طلبد. (احمد شاملو) برای پیدا کردن "سال های سگی"ِ یوسا همه این شهر لعنتی رو زیر پا گذاشته بودم. یاد کتاب فروشیِ کنار پاساژ ملت افتادم. تو شهر ما کتاب فروشی (کتاب های مذهبی) تا دلتون بخواد هست، اما کسی که کتاب...
-
شطحیات
جمعه 24 دیماه سال 1389 16:13
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 وه که جهنم نیز چندان که پای ِ فریب در میانه باشد زمزمه اش ناخوشایندتر از زمزمه ِ بهشت نیست. (احمد شاملو) حضرت مولانا در مثنوی شریف حکایتی نقل می کند که به جهت دوری از اطنابِ سخن به دوبیت انتهایی آن که به حق همه...
-
قتل اخلاقی پدر
جمعه 17 دیماه سال 1389 03:20
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 و پرستویی که در سرپناه ما آشیان کرده است با آمد شدنی شتابناک خانه را از خدایی گم شده لبریز می کند. (احمد شاملو) در رمان خانواده تیبو (کتاب سوم) نکته ای است که من آن را قتل اخلاقی پدر می نامم. تیبویِ پدر به شدت بیمار است و همه پزشکان متفق القول هستند که این پیرمرد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 دیماه سال 1389 00:03
چون با خود خالی ماندم تصویر عظیم غیابش را پیش نگاه نهادم. (احمد شاملو) برای من نیکو نوشتن سخت و دشوار نیست، بلکه کاری ست نزدیک به محال.همه تلاشم را می کنم و بهترین واژه ها را که در چاله چوله های ذهن دارم بر می گزینم. اما زمانی که آن ها را بر سپیدی کاغذ می نویسم ... همه چیز بی قواره است و زار می زند. سپیدی صفحه فقط...